فهرست

اخبار شهرستان‌ها

ویژه برنامه «چله شاعرانه»؛

به همت محفل ادبی شکوه خراسان کتابخانه شهید نواب صفوی مشهد برگزار شد

ویژه برنامه «چله شاعرانه» همزمان با طولانی ترین شب سال به همت محفل ادبی شکوه خراسان کتابخانه عمومی شهید نواب صفوی شهرستان مشهد برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی، ویژه برنامه «چله شاعرانه» همزمان با طولانی ترین شب سال به همت محفل ادبی شکوه خراسان کتابخانه عمومی شهید نواب صفوی شهرستان مشهد برگزار شد.

مجتبی ابوالقاسمی، شاعر و نویسنده بومی با بیان اینکه وجود زبان، تاریخ، دین، اسطوره هویت و من اجتماعی را رقم می خورد، گفت: بطور کلی مردمان ایران دارای هویت و فرهنگی است در برای رسیدن به خواسته های خود مراحلی را طی می کند. مرحله اول، طلب کردن؛ مرحله دوم، در مسیر خدا حرکت کردن؛ مرحله سوم، استغناء و در مرحله چهارم شناخت خود است؛ چرا که با شناخت خود به شناخت دیگران نیز می رسیم.
وی افزود: شعر خاصیت لایه به لایه و چند معنایی دارد. در واقع شعر بدون وزن و آرایه بی معنی می‌شود.
ابوالقاسمی تقویت حس شاعرانگی و نویسندگی را در گرو حضور در محافل ادبی و آشنایی با اثار گذشتگان عنوان کرد.

در ادامه هر یک از شاعران و نویسندگان به خوانش آثار خود پرداختند:
با خنده صبحدم
مادر صدا کند
خورشید مهر را
بر دیده وا کند
دستش پر از امید
مانند آسمان
باران و موهبت
بخشیده بر جهان
تا هست مادرم
دنیا پر از صفاست
قلبم پر از امید
از گرمی دعاست
مادر همیشه هست
خورشید خانه ام
شعر محبتش
امید خانه ام
معصومه ترابی


ای  دختر دردانه‌ی  سالار  شهیدان
ای  پرتو  کاشانه‌ی  سالار  شهیدان
ای عاشق  جانانه‌ی سالار  شهیدان
شمع و گل و پروانه‌ی  سالار شهیدان
پر زد دل عاشق، در صحن و سرایت
ای جان  دو عالم، جانم  به  فدایت
ای روح من و راحتم ای صبر و قرارم
ای  عطر خوشِ لاله و گلزار و بهارم
خواهم که به خاک قدمت سر بگذارم
می سوزم  از اندوه  تو  و  چاره  ندارم
من عبد خدایم، دلدادۀ عشقم
دل تنگ حریم، بانوی دمشقم
غلامرضا غلامپور دهسرخی
 
تنها نشسته ام به تماشای آسمان
پر میزنم به وسعت پهنای آسمان
امشب دلم به شوق نگاه ستاره ها
نوشد غزل ز ساغر و صهبای آسمان
آواز باد و زمزمه ی رعدو رقص نور
داده صفا به صفحه ی سیمای آسمان
باران نورو عطر دعا می رسد مدام
 بر شوره زار سینه ز سینای آسمان
مشتاق دستهای دعای خلایق است
چشمان و دستهای گهرزای آسمان
آن دم که سر به سجده طاعت گذاشتم
فهیمدم آن زمان زبلندای آسمان
محمدحسن مطهری نیا

چگونه می شود به بلندای شبی دل خوش کرد وقتی که لبخندی نگاهی امیدی نداشته باشی از ماه نیم نفس چه بر می آید!... به خودم نگاه می کنم چند شب چند یلدا چند سال نمی خواهم بشمارم چند ماه، گیسو پریشان کرده اند در آسمان و رصد می کنند نبودنت را سپید موی من تصویر مسافری ست با چمدانی در ایستگاه آخر چوب خطی پُر شده از انتظار... شهر سفرهی دلش را پهن کرده است اناری را می بینم که بغض اش ترکیده است یلدای نبودنت را خون گریه می کند بماند که من و پدرم که حالا نیست دلی برایمان نمانده اگر که می شود شب گریه هایم را با نگاهی لبخندی به آخر برسان با آمدنت کیک می پزم
محمد صادق بخشی

 
كلمات كليدی : محفل ادبی , شکوه خراسان , کتابخانه شهید نواب صفوی مشهد , شب یلدا
نسخه قابل چاپ